از نظر تئوری، سیاست دانشی است که اهمیت و منزلت خاص خود را دارد. و از نظر عملی شغل و حرفهای است که به سبب دخالت در ادارهی هر چه بهتر امور مردم از ارزش و منفعت والایی برخوردار است.
امام ابن قیم جوزی از امام ابوالوفا بن عقیل حنبلی روایت میکند که: سیاست کاری است به منظور بهرهگیری از آنچه خیر و صلاحش برای مردم بیشتر باشد و از آنچه که بدی و فساد را بیشتر از آنان دور میدارد؛ البته در صورتی که با شریعت مخالفت نداشته باشد.ابن قیم میگوید: «سیاستی که بر مبنای عدالت باشد، هیچگاه با شریعت مخالف نیست؛ بلکه کاملاً با آن سازگار و بخشی از شریعت به شمار میآید. تنها برای آنکه میان شما اصطلاحی رایج و متداول است، آن را «سیاست» مینامیم و اگر نه در اصل سیاست به معنای اجرای عدالت بر مبنای شریعت است.[1]
علمای اسلامی در مورد ارزش و مقام سیاست بسیار سخن گفتهاند، تا جایی که امام محمد غزالی فرموده است: «دنیا کشتزار آخرت است و بدون دنیا دین تحقق پیدا نمیکند و فرمانروایی و دینداری ارتباط ناگسستنی با هم دارند. دین اصل و حاکم نگهبان آن است. هر چیز سستبنیانی فرو میریزد و هر بنیان بینگهبانی تباه میگردد.»[2]
بعضی امامت یا خلافت را این گونه تعریف کردهاند که: نیابت و وکالت عمومی از جانب صاحب شریعت (رسول خدا)ست برای حراست و پاسداری از دین و تدبیر امور دنیا به وسیلهی دین. بنابراین خلافت یا امامت عبارت است از حراست و سیاست در جامعه و ادارهی هرچه بهتر آن.
پیامبر گرامی (ص) نه تنها یک مبلّغ، معلم و حاکم دینی بود بلکه شخصیتی سیاسی نیز داشت. خلفای راشدین بعد از ایشان نیز بر اساس همان روش، اهل سیاست بودند، و بر اساس عدالت و احسان امور امت اسلامی را اداره میکردند و به وسیلهی علم و ایمان به رهبری مردم میپرداختند.
ولی در دنیای معاصر بویژه در ممالک اسلامی به سبب آزارهایی که مردم از سیاستمداران استعمارگر خارجی یا از سیاست حاکمان خائن و ظالم، کشیدهاند، نسبت به سیاست و هر آنچه به سیاست ارتباط پیدا میکند، خشم و کینهی شدیدی دارند؛ به خصوص هنگامی که اندیشهی «ماکیاولی» سایهی شوم خود را بر سر سیاست و سیاستمداران افکند. تا جایی که سخن مشهور استاد محمد عبده را –پس از آنکه آن همه سختی از دست سیاست و فریبهای سیاسی چشید- نقل مینمایند که: «اعوذُ باللهِ مِن السّیاسةِ و مَنْ ساسَ و یسوسُ و سائِسٍ و مَسوسٍ»
«از شر سیاست و سیاستپیشگان و سیاسی و سیاسی شده، به خدا پناه میبرم.»
به همین سبب دشمنان اندیشه و حرکت اسلامی برای ایجاد نفرت و کینه در دل مردم نسبت به سیاست، اینگونه فرصتها را غنیمت شمردهاند تا اسلام همه جانبه و فراگیری را که اسلامگرایان به آن دعوت میکنند، به عنوان «اسلام سیاسی» معرفی نمایند.
اکنون عادت شدهاست که مسلمانان ملتزم و متعهد را به وسیلهی واژه سیاسی از مسلمانان غیر متلزم و غیر متعهد، جدا کنند؛ تا به وسیلهی چنین لقبی مردم را از آن بدبین و متنفّر سازند.
برخی از دختران مسلمان با حجاب یکی از کشورهای عربی واقع در شمال آفریقا، نزد شخصیتی دینی و سیاسی رفتهاند تا در مورد اصرار برخی از دانشکدهها برای کشف حجاب آنان، به عنوان شرط پذیرش، شکایت نمایند. دختران از وی خواستند که در این مورد واسطه شود تا آنان برای ادامهی تحصیل مجبور به برداشتن حجاب و پوشیدن لباس کوتاه نشوند، که خدا و پیامبر خدا آن را حرام گردانیدهاند. هنگامی که آن دختران دانشجوی مسلمان پاسخ آن شخصیت را شنیدند بسیار متعجب و شگفتزده شدند. وی پاسخ داد لباسی که شما از آن استفاده میکنید تنها حجاب نیست، بلکه پوششی سیاسی هم هست!!
پیش از وی یکی از سرکردههای سکولاریست تونس گفته بود که حجاب پوشش گروهکی است!!
یکی دیگر از آنان راجع به اقامهی نماز عید در فضای باز گفته بود: این گونه نماز خواندن مستحب نیست، بلکه نماز سیاسی است. و اعتکاف دهروز آخر ماه رمضان هم اعتکاف سیاسی است.
بعید نیست روزی فرا رسد که بگویند: نمازهای جماعت در مسجد هم تجمع سیاسی است. و مطالعه و تدریس غزوههای رسول خدا (ص) در کتابی مانند «سیره ابن هشام» یا «امتاع الأسماء» یا در صحیح بخاری را، خواندن کتابهای سیاسی قلمداد کنند. ممکن است روزی هم فرا رسد که قرائت قرآن یا برخی از آیات سورههای آن را قرائت سیاسی بنامند.
هیچگاه آن روزهایی را فراموش نمیکنیم که علیه مسلمانان زندانی مصر اتهاماتی از این قبیل ذکر میکردند که: سورهی انفال را که سورهی جهادی است حفظ کردهاند و ...!
پاورقیها:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - نگاه: الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة، ابن قیم، 13-15 چاپ السنة المحمدیة.
[2] - احیاء علوم الدین: 1/17 باب «العلم الّذی هو فرض کفایه» چاپ دارالمعرفة، بیروت.
نظرات
سیاست کار ناپسندی نیست اما اگر با قدرت قرین شود، وحشتناک و ناپسند میشود!